لئوی عزیز
ظاهرا خوبم اما خودم بهتر از هرکسی میدانم که چقدر درونم خوب نیست.با کوچکترین حرفی میتوانم ناراحت شوم و دلم بشکند.وقتی اینقدر زیاد بیدفاع میشوم ، یعنی مدت زمان زیادی را خواستهام قوی باشم و حالا دیگر بدنم نمیکشد.خستهام و این روزهایی که دوستشان ندارم زود نمیگذرند.همهی آدمها دارند به نحوی به من آسیب میرسانند.آنقدر خوب نیستم که تا از کلاس آمدم ، خوابیدم که ذهنم آرام شود؛ اما نشد.یک چیز سنگینی روی قلبم است لئو.یک چیز سیاهی توی ذهنم است و یک دنیا گریه توی چشمهایم موج میزند.
امی در یک مود بد
یک ,توی ,، ,ذهنم ,خوابیدم ,شود؛ ,یک چیز ,ذهنم آرام ,آرام شود؛ ,که ذهنم ,، خوابیدم
درباره این سایت