محل تبلیغات شما

لئوی عزیز

همیشه هروقت اتفاق‌های خوب پشت سر هم و بی‌وقفه برایت می‌افتد باید نگران اتفاق بدی باشی.این یک امر ثابت شده است برای من.برای من که تا آمده‌ام شرایط بدم را تبدیل به شرایط خوب کنم و واقعا واقعا زندگی کردن را تجربه کنم ، یک چیزی باعث شده است که بگویم :من همان روزمرگی‌های خسته‌کننده‌ی خودم را میخواهم.خستگی سفر از تنم خارج نشده ، اما داشتم خودم را به زور برای امروز آماده می‌کردم ،داشتم توی ذهنم برنامه‌ی درس خواندن برای امتحان جمعه را میکردم‌ ، اما در عرض چند ثانیه یک غصه‌ی خیلی بزرگ‌تر پیدا کرده‌ام که همه‌ی فکرم را خراب کرده و از همه بدتر اینکه نباید به کسی بگویم .لئو میم مریض است و باید شیمی‌درمانی شود و من اصلا نمیدانم باید چطور باید جلوی سیل گریه‌هایم را بگیرم.چه برسد به اینکه نگذارم مامان بفهد!برایم دعا می‌کنی، نه؟!به یک معجزه‌ی بزرگ احتیاج دارم.معجزه‌ای که باز دوباره مرا برگرداند به روزهای یکنواخت و بدون هیجانی که میم حداقل حالش خوب بود.خواهر بیچاره‌ی من!

 

امی مستاصل

مونـولـوگ های بی سـروتـه

سی‌صد و نود و سومین نامه

سی‌صد و نود و دومین نامه

یک ,، ,شرایط ,کنم ,واقعا ,اینکه ,خودم را ,شده است ,، اما ,برای من ,شود و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها